ابوالحسن ابتهاج، مرد اول اقتصاد ایران در دو دهه 40 و 50 میلادی چگونه مي انديشيد؟
ابوالحسن ابتهاج (مشهور به پدر برنامه ریزی ایران) در سال 1278 خورشيدي در رشت متولد شد و دوران تحصيلات ابتدايي خود را تا سن دوازده سالگي در اين شهر و سپس مدرسه تربيت تهران گذراند. در سال 1291خ به اتفاق برادرش براي ادامه تحصيل به پاريس رفت، اما پس از دو سال اقامت در اين شهر بنا به تصميم پدرش به بيروت انتقال يافت و در «كالج پروتستان سوريه» تحصيل خود را پي گرفت. در سال 1293خ براي گذراندن تعطيلات به ايران سفر كرده بود كه جنگ جهاني اول آغاز شد و نتوانست به لبنان بازگردد، لذا تا سال 1295خ در مدرسه آمريكايي رشت تحصيل كرد. در اين سال وي به تهران آمد و نزد دو خانم آمريكايي پانسيون شد و در همان جا به صورت خصوصي تعليم ديد. ديدار وي از رشت در تعطيلات مصادف بود با استقرار قواي انگليس در شمال براي مقابله با تهديدات نيروهاي بلشويك كه تازه در اتحاد جماهير شوروي به قدرت رسيده بودند. ابتهاج در رشت پيشنهاد فرمانده انگليسيها را براي مترجمي پذيرفت. در جريان ايجاد حكومت انقلابي ميرزاكوچكخان در رشت ابتدا ابوالحسن ابتهاج و برادرش به دليل مخالفت با ميرزا دستگير و براي مدت كوتاهي زنداني ميشوند و سپس پدر وي دستگير و اعدام ميشود، از اين رو خانواده ابتهاج به تهران ميگريزند. ابوالحسن ابتهاج بعد از استقرار در تهران به استخدام بانك شاهي درميآيد. پس از شانزده سال كار در اين بانك در سال 1315خ دولت، وي را استخدام ميكند و به عنوان مفتش دولت در بانك فلاحتي مشغول به كار ميشود.
در بهمن 1316خ پست معاونت بانك ملي به ابتهاج واگذار شد و در سال 1319 به رياست بانك رهني رسيد. در پنجم ديماه 1321 رياست بانك ملي را بر عهده گرفت و تا سال 1329 كه در زمان دولت رزمآرا عزل شد در اين سمت باقي ماند. در مرداد 1329 به عنوان سفير ايران در فرانسه انتخاب شد، اما برخي برخوردها وي را ناگزير از ترك مناصب دولتي كرد، لذا در فروردين 1331 مشاور مديرعامل صندوق بينالمللي پول را پذيرفت.
بعد از كودتاي 28 مرداد مجدداً از وي درخواست شد تا به خدمت دولت درآيد، لذا در شهريور 1333 تصدي سازمان برنامه و بودجه را به عهده گرفت. در بهمن ماه سال 1337 كه از اين سمت عزل شد اقدام به تأسيس بانك ايرانيان نمود. ابتهاج در آبان 1340 بازداشت شد و مدت هشت ماه را در زندان سپري كرد. پس از آزادي، ابتدا 25% سهام بانك ايرانيان را به سيتي بانك آمريكا فروخت و سپس در سال 1356 كليه سهام خود را به هژبر يزداني واگذار نمود و براي هميشه به پاريس نقل مكان كرد.
به کار بردن القاب برای یک فرد در طول دوران زندگی اجتماعی بخصوص برنامهریزیهای کلان معنی و مفهوم خاصی دارد. نماد مبارزه با فساد، شایستهترین مقام دولتی در خاورمیانه، بنیانگذار نهادهای مختلف در ایران، پیشگام نوگرایی جامعه ایران، نخستین تکنوکرات ایران، نابغه مالی ایران، بینالمللیترین اقتصاددان و مدیر قابل احترام ایران، مرد رشد اقتصادی ایران، آغازگر اندیشه برنامهریزی قاعدهمندتر در ایران و نظایر آن برای فردی گفته میشد که از جانب غربیها به عنوان فردی “ملیگرای، متعصب و وطن دوست” یاد میشد و حتی کشورهای خارجی را در ایران چندان میدان نمیداد و برای منافع ملی بسیار پافشاری میکرد. از طرف داخلیها هم، متهم به “عنصر بیگانه و دست نشانده” در جامعه ایران معروف شده بود. این فرد ابوالحسن ابتهاج است.
ابوالحسن ابتهاج، مرد اول اقتصاد ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ میلادی، بنیانگذار نظام برنامهریزی در ایران و یکی از پرشورترین حامیان جان مینیاردکنیز بود که در سال ۱۹۹۴ میلادی در لندن درگذشت. پروفسور فرانسیس بوستاک و جفری جونز دو تن از خبرهترین اقتصاددانان مدرسه مطالعات اقتصادی (LSE) لندن، مجموع تحقیقات خود را در کتابی با عنوان “برنامهریزی و قدرت در ایران” در سالهای اواخر دهه ۸۰ میلادی منتشر ساختند.
در این کتاب ریشههای اصلی برنامهریزی توسعه در ایران قبل از وقوع انقلاب اسلامی، با تأکید بر نقش ابوالحسن ابتهاج به عنوان چهرهای پرنفوذ، طی دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مورد بررسي قرار گرفته و تاكيد كرده كه ابتهاج ارتباط نزدیکی با شاه و تأثیر فراوانی بر تصمیمگیریهای اقتصادی ایران در دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی داشت و در نظامی که فساد سراسر وجود آن را فرا گرفته بود، به نوشته مجله نیویورک تایمز در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی)، نماد مبارزه با فساد به شمار میرفت.
مطالعه کتاب “برنامهریزی و قدرت در ایران” بخشی از زوایای تاریخ اقتصادی ایران را بازگو میکند که در دوران مدیریتاش در بانک ملی ایران و سازمان برنامه، زمینه بروز تحول ساختاری و بنیادی در کشور شد و اوج آن را میتوان به رشد اقتصادی بالای ۱۲-۱۰ درصد در طی سالهایی یافت که با همت، پشتکار و تیزبینی این فرد، در کنار برخی از همراهانش (علیرغم سنگاندازیهای مختلف در مسیر راهش)، صورت گرفت. حال سوال این است که یک کارآفرین در عرصه اجتماعی، چه اندیشهای در سر میپروراند و چه انگیزهای برای خود تصور میکند که دستاوردهای وی موجب میشود که تاریخ اقتصاد ایران از آن به نیکی یاد کند؟
ارتباط ابتهاج با شاه، نشأت گرفته از اندیشههایی بود که در سر داشت و در مقابل نگرانیهایی که هر روز فکر او را مشغول میکرد. برخی معتقدند که اندیشههایی چون ملیگرایی و آزادیخواهی که در قانون اساسی مشروطه محترم شمرده میشد، تأثیر قابل توجهی بر نسل جوان ایرانی آن دوران از جمله ابتهاج داشته است و معتقد بود که ایران با وجود برخورداری از منابع طبیعی و موقعیت منحصر به فرد استراتژیک خود در منطقه، با تنگناهای فراوانی برای صنعتی شدن و مدرنیته روبروست.
وی برای پیشبرد اهداف خود برای توسعه کشور دست به هر اقدامی زد. استفاده از خارجیها برای مشاورههای فنی و توسعه کشور، نقش برجسته در ایجاد نهادهای اثرگذار در مسیر رشد و توسعه کشور، اتخاذ رویکرد عقلاییتر برای توسعه اقتصادی ایران و مصصم بودن بر آن، اصرار بر رویکرد انتظار توسعه از نهاد برنامه ریزی کشور (سازمان برنامه) آن هم بصورت یک سازمان کاملا مستقل، تقویت موقعیت ایران در سطح بینالمللی (که باعث افزایش چانهزنی کشور در تلاشهای بینالمللی شد)، اتخاذ سیاستهای اعتباری مشخص در دوران مسئولیت در بانک ملی ایران (که عهده دار بانک داری مرکزی ایران نیز بود)، نشر اسکناس، اقدام به ضرب سکههای طلای سلطنتی، عملیات ارزی و تقویت ذخیره منابع ارزی کشور برای توسعه اقتصادی پس از پایان جنگ و… همگی تاییدی بر این ادعا است که نقش او را در اصلاح و پایهگذاری نهادهایی که مدیریت اقتصاد مدرن ایران را سامان خواهند داد، آشکارتر میسازد.
وی به عنوان رئیس هیأت نمایندگان ایران در کنفرانس بینالمللی پولی و مالی برتون وودز (جولای ۱۹۴۴) در آمریکا شرکت کرد. جان مینیاردکنیز اقتصاددانان بزرگ نیز به عنوان نماینده کشور بریتانیا در این کنفرانس شرکت داشت. این کنفرانس دستاورد نهادی و مالی مهمی را به همراه داشت که منجر به تأسیس نهادهایی از جمله بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول شد که کماکان فعال هستند. چانهزنی و مذاکره با این نهادها برای دریافت وامدهی بلند مدت، منجر به دریافت خدمات مشاورهای فنی مورد نیاز برای مطالعه برنامه هفت ساله عمرانی از جانب بانک جهانی شد. چرا که محدودیتهای درآمدهای نفتی در آن دوران گرایش ابتهاج به سمت دریافت منابع مالی از نهادهای بینالمللی افزایش یافت و حتی تلاش کرد که نام ایران در فهرست کشورهای دریافت کننده وام از بانک جهانی قرار دهد
ولی در داخل کشور از جانب عموم مردم، نمایندگان مجلس و حتی دولتمردان مخالفینی داشت و به دلیل نداشتن پایگاه قدرت سیاسی قوی، موجب گردید که به تدریج با شاه به دلیل مسیر صنعتی شدن (که به نظر وی این مسیر اشتباه بود)، تعارضاتی بوجود آید. معتقد بود که عقبماندگیهای اجتماعی و اقتصادی ایران فقط از طریق تخصیص منطقی درآمدهای نفتی کشور برای بهبود رشد اقتصادی و در نهایت رفاه مردم، امکانپذیر است. لذا باید کنترل این فرآیند در اختیار کسانی قرار گیرد که نگاه و اندیشه بلندمدت برای توسعه کشور دارند و متقاعد شده بود که ایرانیها آمادگی پذیرش ایدههای نوین را بیش از ملتهای دیگر دارند و آنچه در ایران اشتباه رخ میدهد روش پیاده سازی ایدهها است.
علیرغم این دیدگاه و به دلیل تعارضات به وجود آمده، در نهایت از سازمان برنامه به عنوان فرزند خود کنارهگیری کرد و پس از آن سعی کرد زندگی خود را به عنوان یک شهروند معمولی ادامه دهد.
این کتاب را میتوان به چهار دوره از زندگی ابتهاج خلاصه کرد. ابتدا تاریخچه خانوادگی ابتهاج و مشکلات به وجود آمده در دوران جنگ و حمله روسها به ایران که برای خوانندگان جذاب و شیرین خواهد بود. در ادامه دورانی که ابتهاج در نهادهای مالی کشور (بانک شاهنشاهی، بانک رهنی ایران و بانک ملی ایران) فعالیت خود را سپری کرد و زمینه تعارضات وی با بریتانیا و حتی برخی از مدیران و وزرای داخل کشور شروع شد. سپس به دورهای خواهد پرداخت که بیشرین ایدهپردازی وی مربوط به آن است، یعنی شکلگیری یک نهاد برنامهریزی در کشور برای رونق بخشیدن به اقتصاد. این نیز بخش دیگری از خاطرات زندگی اجتماعی و سیاسی ابتهاج را تشکیل میدهد. در نهایت پس از کنارهگیری از این سازمان، فعالیت خصوصی خود را ادامه میدهد که از جمله آن میتوان به تأسیس بانک ایرانیان در کنارگذران زندگی فردی خود، البته ناگفته نماند که پس از کنارهگیری از ریاست این سازمان، گفته میشود که همواره در اجلاسهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که از طرف این دو نهاد بینالمللی دعوت میشد، شرکت میکرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.