موضوع تمبر
سلطنت پهلوی
کشور شاهنشاهی ایران
شاهنشاهی پهلوی
ایران |
|||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۱۹۲۵–۱۹۷۹ | |||||||||||
|
|||||||||||
پایتخت | تهران | ||||||||||
زبان(های) رایج | فارسی | ||||||||||
دین(ها) | اسلام | ||||||||||
حکومت | پادشاهی مشروطه تا ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ میلادی | ||||||||||
شاهنشاه | |||||||||||
• ۱۹۲۵–۱۹۴۱
|
رضا شاه پهلوی | ||||||||||
• ۱۹۴۱–۱۹۷۹
|
محمدرضا شاه پهلوی | ||||||||||
نخستوزیر | |||||||||||
• ۱۹۲۵–۱۹۲۶
|
محمد علی فروغی (نخستین) | ||||||||||
• ۱۹۷۹
|
شاپور بختیار (واپسین) | ||||||||||
تاریخ | |||||||||||
• آغاز سلسلهٔ پهلوی
|
۱۹۲۵ | ||||||||||
۱۹۴۱ | |||||||||||
۱۹۵۳ | |||||||||||
۱۹۷۹ | |||||||||||
مساحت | |||||||||||
۱۹۷۹ م. | ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومترمربع (۶۳۶۳۷۲مایلمربع) | ||||||||||
جمعیت | |||||||||||
• ۱۹۷۹ م.
|
۳۷٬۰۰۰٬۰۰۰ | ||||||||||
کد ایزو ۳۱۶۶ | IR | ||||||||||
|
کشور | ایران |
---|---|
عنوانها | |
موسس | رضاشاه |
آخرین پادشاه | محمدرضا پهلوی |
رئیس کنونی | رضا پهلوی |
سال تأسیس | ۱۵ دسامبر ۱۹۲۵ |
گواهی | ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ |
تاریخچه
رضاخان میرپنج با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به قدرت رسید و وزیر جنگ شد و سیدضیاء نخستوزیر، سه ماه بعد، سیدضیاء برکنار شد و قوام نخستوزیر شد و رضاخان وزیر جنگ باقیماند. بعدها وی به مقام رئیسالوزرایی رسید. رضاشاه پهلوی، شاه ایران از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ و بنیانگذار سلسلهٔ پهلوی بود.
محمدرضا پهلوی از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شاه ایران بود. محمدرضا شاه طی کودتای ۲۸ مرداد، به قدرت بازگشت، با رویداد انقلاب ایران برکنار شد و واپسین شاه نظام پادشاهی در ایران بهشمار میآید.
محمدرضا شاه تا اواخر دهه ۱۹۷۰، با تکیه بر افزایش درآمدهای نفتی، برنامههایی را برای پیشرفت کشورش و راهپیمایی به سوی «انقلاب سفید» آغاز کرد. عمده برنامهها برای ایجاد زیرساختهای ایران انجام شد، طبقه متوسط جدید شروع به شکوفایی کرد و در کمتر از دو دهه ایران به عنوان مهمترین قدرت اقتصادی و نظامی غیرقابل انکار خاورمیانه تبدیل شد، اما پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی او مخالفان را به شدت تحریک کرد.
سقوط سلسله
در سالهای پایانی دهه ۱۳۴۰ و سالهای ابتدایی دهه ۱۳۵۰ خورشیدی، قدرت نظام پادشاهی مشروطه ایران به اوج خود رسید، ایجاد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و کنترل مخالفان سیاسی گسترش یافت و این فشارها گروههای مختلف و منتقد از گروههای مذهبی تا گروههای چپی و مارکسیستی را شامل میشد. گذشته از این افزایش درآمد ایران حاصل از گسترش فروش نفت و گسترش صنایع نفتی نیز به شاه ایران فرصت داده بود طرحهای فرهنگی هزینه بالایی مانند جشنهای دوهزار و پانصد ساله را اجرا کند که موجب انتقاد مردم و گروههای سیاسی ایران میشد گرچه شاه هدفش از اجرای این جشنها شناساندن چهره ای مثبت از ایران و جذب سرمایههای خارجی عنوان میکرد اما این مسئله نمیتوانست جلوی انتقادات را بگیرد، همزمان با این اتفاقات شاه دو حزب سیاسی درون حکومت یعنی حزب ملّیّون و حزب مردم را منحل شده اعلام کرد و یک حزب رسمی به نام حزب رستاخیز را ایجاد کرد. پس از شدت گرفتن اعتراضات مردمی در کشور، شاه و همسرش ایران را در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ ترک کردند.
رهبران اسلامی، به ویژه روحانیون مانند روحالله خمینی، توانستند این نارضایتی را با ایدئولوژی مرتبط با اصول اسلامی که خواستار سرنگونی شاه و بازگشت به سنتهای اسلامی است، به نام انقلاب اسلامی، متمرکز کنند. رژیم پهلوی پس از قیامهای گسترده در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ سقوط کرد. انقلاب اسلامی ساواک را نابود کرد و آن را با وزارت اطلاعات جایگزین کرد.
محمدرضا پهلوی پس از ترک کشور به دنبال درمان پزشکی در مصر، مکزیک، ایالات متحده و پاناما بود و سرانجام در ۵ مرداد ۱۳۵۹ زمانی که با خانوادهاش در مصر بود به عنوان مهمان انور سادات در قاهره درگذشت. پس از وی، پسرش شاهزاده رضا پهلوی بهطور غیررسمی وارث سلسله پهلوی میباشد. رضا پهلوی و همسرش در ایالات متحده در پوتوماک، مریلند با سه دخترش زندگی میکنند.
تبارنامه دودمان پهلوی
مجله «پیام بهارستان» متعلق به مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، سندی بدست آمده از کتابی متعلق به شیخ آقابزرگ تهرانی را در سال ۱۳۸۸ انتشار داد که تبارنامه رضا شاه را بیان میکرد. این سند توسط فهرستنگار مجلس شورای اسلامی سید محمد منصور طباطبایی اولین بار بدست آمد. شیخ آقابزرگ تهرانی صاحب دانشنامه الذریعه و از بزرگترین کتابشناسان ایران بودهاست. در این شجره نامه که به زبان عربی نگاشته شده، نویسنده، پدر ملاعباسعلی و مرادعلی سلطان را که پدر بزرگ رضاشاه است با عبارت «… السوادکوهی» نام میبرد. پس از «… السوادکوهی» که نام کوچک آن ذکر نشدهاست به دو فرزندش اشاره شد. ملاعباس علی که اعتمادالسلطنه از او با عنوان «آخوند ملا عباسعلی سوادکوهی آلاشتی» نام میبرد و از علمای عهد آقا محمد خان بود که در اوایل عصر فتحعلی شاه فوت کرد[۲] و مرادعلی سلطان که از سرکردگان نظامی بود در جنگ هرات کشته شد. از فرزندان او چراغعلی خان است که در کتابچه جمع و خرج مازندران در سال ۱۳۱۶ قمری (۱۲۷۷ خورشیدی) با عنوان «چراغعلی خان سوادکوهی» آمدهاست و دیگری پدر رضاشاه عباسعلی داداشبیگ است. از دیگر افراد سرشناس این شجره نامه امیر اکرم است که در دوران مشروطیت به سالار حشمت ملقب بود و پس از کودتای ۳ حوت ۱۲۹۹ به امیر اکرم ملقب شد و چون نوه عموی رضاخان سردار سپه بود، حکمران مازندران شد. در دوران سلطنت رضاشاه مدتی پیشکار ولیعهد بود و در سال ۱۳۰۹ خورشیدی فوت کرد. سالار حشمت و برادرش ابوالحسن خان صمصام در دوران مظفری و عصر مشروطه از سران فوج سوادکوه بودند.[۳]
- مراد علی خان سلطان
- عباسعلی داداشبیگ (پدر رضاخان) فرزند مرادعلی خان سلطان از بزرگان منطقه سوادکوه مازندران بود و در روستای آلاشت در یک خانواده پرجمعیت متولد شد. مرادعلی خان که جد رضاخان است صاحب منصب فوج سوادکوه بود و در سال ۱۲۷۲ هجری قمری (۱۲۳۵ خورشیدی) در جنگ هرات که با انگلیسیها میجنگند، کشته میشود. سه پسر و شش دختر از او باقی ماند. چراغعلی خان، فضلالله خان، عباسعلی خان یاور نام پسرهای اوست[۴]
پدربزرگ رضا شاه، مراد علی خان سلطان نام داشته که در جنگ هرات (افغانستان) حضور داشته و بنا به نوشتار کتاب «آلاشت، زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر» در آن جنگ از خودش رشادت و شجاعت به خرج دادهاست.[۵]
بنا به کتاب «آلاشت، زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر» از انتشارات وزارت فرهنگ و هنر پهلوی دوم نوشته هوشنگ پورکریم و سادهنویسی زیر نظر شورای نویسندگان مرکز انتشارات آموزشی که به مناسبت جشن فرهنگ و هنر در آبان ماه ۱۳۴۸ در تهران به چاپ رسید،[۵] اجداد رضا شاه قبل از مراد علی خان سلطان عبارتند از:
- حاجی محمد حسن خان سلطان فرزند سلیمان خان پهلوان
- سلیمان خان پهلوان فرزند جهانبخش خان پهلوان
- جهانبخش خان پهلوان فرزند خسرو خان
- خسرو خان فرزند رمضان خان پهلوان
در صفحه ۲۶ از کتاب «آلاشت، زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر» دربارهٔ علت پسوند «پهلوان» در نام پدران رضاشاه پهلوی، با ارائه تصویری از کشتی محلی مازندران توضیح اینچنین آورده شدهاست: «در قدیم کسانی را پهلوان مینامیدند که شجاعت و رشادت داشتند و در کشتی پیروز میشدند. کسانی که هر سال در مراسم کشتیگیری پیروز میشدند، لقب پهلوان میگرفتند. مازندرانیها و از جمله مردم دهکدههای سوادکوه هر سال و در یک روز معین در جایی جمع میشدند و با بر پا کردن مراسم کشتی گرفتن، پهلوان خود را انتخاب میکردند. هنوز هم در سوادکوه چنین مراسمی برگزار میشود».
- عباسعلی خان
پدر رضا شاه یاور عباسعلی خان نام داشته و به همراه برادر بزرگترش رئیس فوج سوادکوه بود. مرگ عباسعلی خان در تهران اتفاق افتاد و در آن زمان رضاشاه نوزادی چهل روزه بود.[۵]
- رضاشاه پهلوی
رضاشاه در سفرنامه مازندران اصالت خانوادگی خود را سوادکوه مازندران معرفی میکند. دو دستنویس منسوب به رضاشاه بر جای مانده که به سفرنامه مازندران و سفرنامه خوزستان موسوم است. سفرنامه مازندران در سال ۱۳۵۵ توسط مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی پهلوی در تهران به چاپ رسیدهاست. رضاشاه پهلوی در سفرنامه مازندران، اصالت پدری و نیاکانی خود را به مازندران و سوادکوه رسانده و از آنجا با عناوین «مسقط الراس» و «خانه» و «وطن خود» و مرقد اسلاف و اجداد و نیاکانش یاد کردهاست. اهمیت این منبع در آن است که چاپ اولش در سال ۱۳۰۵ توسط خود رضاشاه و چاپ دومش در دوران پهلوی دوم و با تأیید دربار و توسط یکی از مراکز درباری به چاپ رسیده و از این حیث منبع موثق میباشد.[۶]
رضا پهلوی هفتمین پسر عباسعلی بیگ، یاور (سرگرد) در فوج سوادکوه، بود که از همسر چهارم او به نام «نوش آفرین» در ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ (خورشیدی) در آلاشت از توابع سوادکوه مازندران به دنیا آمد. پدرش چند روزی پس از به دنیا آمدن او درگذشت و مادرش با فرزند بیمار خود رضا راهی تهران شد. محمد رضا پهلوی در کتاب مأموریت برای وطنم اینچنین آوردهاست: «پدرم در سال ۱۲۵۶ در استان مازندران که نزدیک بحر خزر است، پا به عرصه وجود گذاشت. او بر خلاف پادشاهان قاجار که چنانکه گفتم از نژاد ترک بودند، از خانوادهای اصیل ایرانی بود و پدر و جدش در ارتش ایران با سمت افسری خدمت کرده بودند. جد او در یکی از جنگهای ایران و افغانستان از خود شجاعت و رشادت مخصوصی نشان داده و پدرش فرماندهی هنگی را که در استان مازندران ساخلو داشت، عهدهدار بود .»
او در سن ۱۴ سالگی[۷] توسط صمصام (از ابواب جمعی علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم)، یکی از بستگان خود وارد فوج سوادکوه و تابین (سرباز) شد. از خود وی نقل شدهاست که به هنگام ورود آن قدر خردسال بودهاست که دیگران وی را سوار اسب میکردهاند.[۸]
سال ۱۲۷۵ خورشیدی پس از کشته شدن ناصرالدینشاه قاجار، فوج سوادکوه برای نگاهبانی از سفارتخانه و مراکز دولتی به تهران فراخوانده شد. وی در دوران خدمت در قزاقخانه مدتی نگهبان سفارت آلمان در تهران بود. امضای تغییر شیفت روزانه وی هنوز در این محل نگهداری میشود.[۸] سپس به سرگروهبانی محافظین بانک استقراضی روسیه در مشهد و پس از چندی به وکیلباشی (گروهبان تا استوار)[۸][۹] گروهان شصت تیر منصوب شد. در این دوره رضاخان به دلیل استفاده از یکی از معدود مسلسلهای ماکسیم آن زمان، به «رضا ماکسیم» معروف شد.[۱۰] در سال ۱۲۸۸ خورشیدی، همراه با سواران بختیاری و ارامنه برای خواباندن شورشها و قیامهای محلی به زنجان و اردبیل اعزام شد و در جنگ با قوای ارشدالدوله از خود رشادت نشان داد. سپس با درجه یاوری (ستوانی) به فرماندهی دسته تیرانداز و در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان منصوب شد.[۸][۹]
او در این سمت علیه فرمانده بریگاد یعنی سرهنگ کلرژه کودتایی را به فرماندهی استاروسلسکی، معاون وی با موفقیت اجرا نمود. اجرای این کودتا با هماهنگی احمدشاه توسط رضاخان به کودتای اول رضاخان نیز معروف است. در اثر این کودتا، کلرژه به روسیه بازگشت و استاروسلسکی فرمانده بریگاد قزاق در ایران شد. او مدتها بعد با مریم سوادکوهی دختر عموی خود ازدواج کرد و صاحب دختری به نام فاطمه (همدمالسلطنه) شد.[۸][۹]
همسرش چندی بعد درگذشت و او در سال ۱۲۹۵ با تاجالملوک آیرملو دختر یاور آیرملو ازدواج کرد که برای او چهار فرزند به نامهای شمس پهلوی، محمدرضا پهلوی، اشرف پهلوی و علیرضا پهلوی به دنیا آورد. رضا از آن پس مدارج ترقی را با نشان دادن شجاعت و لیاقت نظامی خود طی کرد و به دریافت عنوان خانی، درجه افسری نایل آمد و به درجهٔ میرپنج در بریگاد قزاق رسید.[۱۱]
در پی گفتگوها و هماهنگیهای انجام شده میان سید ضیاءالدین طباطبائی (مدیر روزنامه رعد) و رضاخان از یک سو و ژنرال آیرونساید با رضاخان از سوی دیگر، در روز سوم اسفند سال ۱۲۹۹، کودتایی نظامی ترتیب داده شد که پس از این کودتا او به تدریج به وزارت جنگ و ریاستالوزرایی و در نهایت پادشاهی رسید. با تشکیل مجلس مؤسسان در آبان ۱۳۰۴ سلطنت رضاشاه پهلوی رسمیت یافت. در این هنگام رضاشاه همسر دیگری به نام توران امیرسلیمانی اختیار کرد و از او صاحب یک فرزند به نام غلامرضا پهلوی شد. او پس از جدایی از ملکه توران، همسر دیگری به نام عصمت دولتشاهی اختیار کرد که چند فرزند برای او به دنیا آورد: عبدالرضا –احمدرضا – محمودرضا – فاطمه و حمیدرضا.
رضاشاه ۱۶ سال سلطنت کرد و عاقبت پس از اشغال کشور توسط قوای بیگانه در ۳ شهریور ۱۳۲۰ ناچار به کنارهگیری از سلطنت و ترک کشور شد و در سال ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت.
- شاه: نام شاه، به دنبال آن شاهنشاه ایران، با پسوند «آریامهر»
- شهبانو: شاهبانو، پس از آن نام کوچک، با پسوند «پهلوی»
- پسر بزرگتر: شاهزاده، پس از آن نام کوچک، با پسوند «پهلوی»
- پسران جوان: شاهپور، به همراه نام و نام خانوادگی (پهلوی)
- دختران: شاهدخت، به همراه نام و نام خانوادگی (پهلوی)
نام | پرتره | نسبت خانوادگی | طول عمر | شروع سلطنت | پایان سلطنت | |
---|---|---|---|---|---|---|
شاه ایران | ||||||
۱ | رضاشاه | فرزند عباسعلی داداشبیگ | ۱۸۷۸–۱۹۴۴ | ۱۵ دسامبر ۱۹۲۵ | ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ | |
۲ | محمدرضا پهلوی | فرزند رضاشاه | ۱۹۱۹–۱۹۸۰ | ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ | ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ | |
مدعی تاج و تخت | ||||||
۱ | محمدرضا پهلوی | فرزند رضاشاه | ۱۹۱۹–۱۹۸۰ | ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ | ۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰ | |
۲ | رضا پهلوی | فرزند محمدرضا پهلوی | ۱۹۶۰– | ۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰ | Incumbent |
سخنان محمدرضا شاه پهلوی در آیین ملی بزرگداشت پنجاهمین سال شاهنشاهی دودمان پهلوی ۱ فروردین ۲۵۳۵ شاهنشاهی
درود گرم من به ملت بزرگ ایران، به ملتی که نیروی لایزالش بار دیگر در آیین شکوهمند همبستگی شاه و ملت متجلی شدهاست.درود من به شاهنشاهان بزرگ و سرداران دلیر تاریخ ایران، به همه مردان و زنان ایرانی که پرچم پر افتخار این شاهنشاهی کهن را چون ودیعهای مقدس از نسلی به نسل دیگر سپردند.درود من به رضاشاه کبیر، سردار بزرگ تاریخ ایران و بنیانگذار شاهنشاهی پهلوی، مردی که از میان ملت ایران برخاست و هرگز جز به ایران نیندیشید، برای ایران زیست و برای ایران مُرد.امروز، در دوهزاروپانصدوسیوپنجمین نوروز شاهنشاهی ایران و در پنجاهمین نوروز شاهنشاهی پهلوی، در برابر آرامگاه ایرانی بزرگی که روانش در کنار ما و همراه ما است، به نام پرچمدار شاهنشاهی ایران پیمان جاوید دودمان پهلوی را با ملت خودم که به فرمانروایی آن افتخار دارم، تجدید میکنم.در پیشگاه تاریخ ایران اعلام میدارم که ما خاندان پهلوی مهری جز مهر ایران و عشقی جز سرافرازی ایرانیان نداریم و وظیفهای جز خدمت به کشور و ملت خویش برای خود نمیشناسیم. ما از میان ملت ایران برخاستهایم، در خاک مقدس ایران زاده شدهایم و در همین سرزمین مقدس نیز به خاک خواهیم رفت.پنجاه سال است که جبهه پیوسته شاه و ملت در گرماگرم تلاشی شکوهمند در راه رستاخیز ملی ایران است. پنجاه سال است که ایران، ایران سازندگی و آفرینندگی است و اگر در این میان دوران فترتی این نهضت بزرگ ملی را متوقف ساخت، اکنون آن دوران شوم برای همیشه سپری شدهاست.امروز ما به یقین میدانیم که راه ملت ایران به جانب دوران تمدن بزرگ، راهی است که پیروزمندانه ادامه خواهدیافت و در کوتاه زمانی این ملت را در نخستین صفوف ملل سرافراز جهان جای خواهدداد.راهی که ما و شما دست در دست هم، از روز تاریخی سوم اسفند تا به امروز پیمودهایم، راهی به راستی دراز و دشوار بودهاست. بسیاری از شما در این مدت خود در کارهای کشور شرکت داشتهاید. بسیاری دیگر نیز جوانان و کودکانی هستید که از خلال صفحات تاریخ با ماجراهای این دوران پر نشیب و فراز آشنا خواهیدشد.نمیخواهم این صفحات را اکنون برای شما ورق بزنم، زیرا قضاوت آنچه گذشته است با تاریخ و با ملت ایران است. فقط یادآوری میکنم که در خلال این مدت، در یکی از شومترین روزهای تاریخ چند هزار ساله ما، حاصل تلاشها و کوششهای طاقتفرسای سر دودمان خاندان پهلوی با شبیخون بیگانگان یک شبه در هم ریخت، زیرا خوش باوری ما در برابر روابط بینالمللی و عدم آمادگی نظامی که الحق فرصتی نیز برای آن نبود، کار را بر شبیخونگران آسان کردهبود.پس از آن در طول دوازده سال این سرزمین جولانگاه نیروهای اهریمنی شد که جز پراکندگی و آشفتگی و بیگانهپرستی و مردم فریبی، چیزی برای آن به ارمغان نیاوردند. اما در تاریخ ایران مقدر چنین بودهاست که هرگز اهریمن را در این سرزمین فروغ جاوید امکان پای گرفتن نباشد. به این جهت با عنایات کامل پروردگار، من و شما توانستیم به نیروی پیوند ناگسستنی و جاودانی خود، این دوران غمانگیز را در پشت سر گذاریم و با انقلاب پیروزمندانه شاه و ملت عصری تازه را در تاریخ کهن این کشور آغاز کنیم، عصری که در آن ظلمت اهریمنی برای همیشه پایان یافته و جای خود را به فروغ یزدانی سپردهاست.در این دوران پر افتخار نوین بود که یک بار دیگر اعجاز نبوغ ایرانی به صورتی پرشکوه بر صفحات تاریخ ایران نقش بست. ملتی حماسه آفرین، به دنبال افتخارات کهن حماسهای نو در انسانیترین چهره آن آفریده، حماسهای به تابناکی آسمان ایران، به استواری صخرههای البرز کوه، به زایندگی امواج نیلگون خلیج فارس. حماسه شکوهمند سازندگی و آفرینندگی، حماسه سرافراز آزادمردان و آزاد زنان، کشاورزان از بند رسته و کارگران پولاد بازوی نیرو آفرین و برخوردار و سهیم و شریک در حاصل تلاش خویش، حماسه سپاهیان افسانهای دانش و آبادانی و تندرستی، حماسه گسترش کشورگیر دادگستری قضایی و عدالت اجتماعی، حماسه احقاق کامل حقوق ملی از بابت ثروتهایی خداداده ملت ایران، حماسه رهبری پیکار جهانی برای گزینش نظمی عادلانه در جای نظام بیدادگرانه کهن. من به نام فرماندهی این شاهنشاهی جاودان با تاریخ ایران پیمان میبندم که این حماسه زرین ایران نو تا پیروزی کامل ادامه خواهدیافت و هیچ نیرویی در جهان یارای برابری با پیوند پولادین شاه و ملت را نخواهدداشت. دیگر شبیخونی نابهنگام ما را غافلگیر نخواهدکرد، زیرا که ملت ایران و نیروهای مسلح آن که از ملت برخاستهاند و از قدرت لایزال ملی نیرو میگیرند، برای پاسداری سرزمین مقدس خویش روز و شب بیدارند. دیگر بیگانه و بیگانهپرست را امکان رخنه در بنای استوار حاکمیت ملی ما نخواهدبود، زیرا اکنون سرنوشت ایران تنها به دست ایرانی با نیروی ایرانی و به خاطر ایران تعیین میشود و همواره نیز چنین خواهدبود.ایران امروز ایران سازندگی، ایران ایمان و اعتقاد و امید، ایران معنویت و بشردوستی است و این نقشی است که ما نه تنها در کشور خویش، بلکه در صحنه جهانی نیز ایفا میکنیم.ما نیک میدانیم و همه جهانیان نیز میدانند که ایران امروز کشوری نیرومند، با قدرت روزافزون سیاسی و اقتصادی و نظامی و برخوردار از حیثیت بیسابقه جهانی است، ولی ما اعلام کردهایم که این نیرو جز در راه خیر و صلاح جامعه بشری به کار نخواهدرفت. ما برای همه ملل جهان خواستار صلح و ترقی، خواستار رفاه و نیکبختی هستیم و صدای ما در هر مورد صدای حق و عدالت است. ما خوشبختی و رفاه خویش را در رفاه و خوشبختی همه ملل جهان و نه به حساب دیگران میجوییم.دنیا میتواند روی کشور ما و نیروی ما به عنوان یک پشتوانه محکم حق و عدالت حساب کند و ما این رسالت انسانی را با همه مسئولیتهای آن با وقوف کامل میپذیریم.ملت بزرگ و عزیز من،بار دیگر میگویم که رمز همه پیروزیهای ملی ما در میراث معنوی تاریخ کهن ایران، در رابطه هزاران ساله فرماندهی شاهنشاهی ایران با نیروی ملی، و در فداکاری متقابل این دو مقام نهفتهاست.یکپارچگی ملی اکنون با استقرار یک حزب واحد کاملاً ایرانی، یعنی حزب رستاخیز ملت ایران بیش از هر وقت دیگر تحقق یافتهاست و این وحدت توأم با قدرت قوای مسلح شاهنشاهی ایران شرایطی را پدید آوردهاست که در پرتو آن هیچ عاملی نمیتواند مانع پیشرفت روزافزون کشور ما و رسیدن به هدفهای ملی و نجیبانه آن گردد.به یاری پروردگار توانا، من و شما دست در دست هم راه پیروزمندانه خویش را به سوی عظمت و قدرت روزافزون کشور و به سوی ترقی و سعادت هر چه بیشتر مردم آن مصممانه دنبال خواهیمکرد. ما با اتکا به میراث پر شکوه کهن آیندهای باز هم پر شکوهتر از گذشته خواهیم ساخت. من پرچم شاهنشاهی ایران را افراشته، و پرافتخارتر از همیشه به شاهنشاه آینده ایران خواهم سپرد و او نیز آن را همچنان پر افتخار و افراشته به دست جانشین خود خواهدداد. ایران جاوید روزبهروز سرافرازتر و ملت ایران روزبهروز برومندتر و سعادتمندتر خواهدشد.خداوند ایران در این راه شکوهمندِ مقدس، یار همه ما باد!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.