موضوع تمبر
فارابی
زندگی
ابونصر محمد بن محمد طرخانی ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷هجری قمری/ ۸۷۰میلادی در دهکدهٔ «وسیج» از ناحیهٔ پاراب (فاراب) در فرارود (شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان) یا پاریاب (فاریاب) خراسان در افغانستان کنونی به دنیا آمد. دهخدا به نقل از بدیع الزمان فروزانفر مینویسد: «اسم پدر او طرخان و نام جدش اوزلوغ است (اما در دانشنامه ایرانیکا رد شده است). درشرح زندگی فارابی مطلبی که بر جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی وی باشد در کتابها وجود ندارد. ابن ابی اصیبعه دو خبر متناقض دربارهٔ او نقل میکند: اول اینکه فارابی در آغاز کار نگهبان باغی در دمشق بودو دوم اینکه، در عنفوان جوانی به قضاوت مشغول بود و چون به معارف دیگر آشنا شد، قضاوت را ترک کرد و با تمام میل به طرف معارف دیگر روی آورد.» در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد «متی بن یونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حرّان سفر کرد و به شاگردی «یوحنا بن حیلان» درآمد.
از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس میشد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که «یحیی بن عدی» فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود.
در سال ۳۳۰هجری قمری/۹۴۱میلادی به دمشق رفت و به «سیف الدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. عدهای بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان میرفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت: «هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس و مال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید.» آنها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچار با آنها جنگید و کشته شد. امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند.
مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پیشه و عزلتگزین و اهل تأمل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیتالمال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت میورزید.
فارابی در انواع علوم بیهمتا بود. چنانکه دربارهٔ هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشت و از کتابهای وی معلوم میشود که در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا و هیئت و علوم نظامی و موسیقی و طبیعیات و الهیات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسیار بودهاست.
درست است که کندی نخستین فیلسوف اسلامی است که راه را برای دیگران پس از خود گشود؛ اما او نتوانست مکتب فلسفی تأسیس کرده و میان مسائلی که مورد بحث قرار دادهاست، وحدتی ایجاد کند. در صورتی که فارابی توانست مکتبی کامل را بنیان نهد.
ابن سینا او را استاد خود میشمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالایی قائل بودند. ازجمله سخنی از ابن سینا است که اوج منزلت علمی او را بیان میکند:کتاب مابعدالطبیعه را مطالعه کردم و بعد از چهل مرتبه مطالعه نتوانستم از اغراض مؤلف آن آگاهی پیدا کنم تا اینکه در بازار به کتابی از ابونصر فارابی برخورد کردم که شرحی بر کتاب مابعد الطبیعه بود بعد از مطالعه آن توانستم مطالب مابعد الطبیعه را در یابم و بسیار مسرور شدم.
در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به «معلم اول» بود، معلم ثانی لقب دادهاند.
نسبها
تاریخنگار عرب ابن ابی اصیبعه (وفات ۶۶۸ ه.ق) در کتاب العیون خود اشاره کردهاست که فارابی که پدر قرآن است، از نسب پارسی بود [۲][۹] ابن ندیم در الفهرست خود و نیز الشهروزی که در حوالی سالهای ۱۲۸۸ میلادی میزیست و اولین زندگینامه را نوشتهاست، نسب وی را ایرانی مینویسند.[۱۰][۱۱] علاوه بر اینها فارابی در حاشیه بسیاری از کارهایش به زبان پارسی و سغدی منابعی را معرفی کرده (حتی به زبان یونانی، اما به ترکی نه)[۲]),[۱۲] حتی زبان سغدی به عنوان زبان مادری وی[۱۳] و زبان ساکنان فاراب دانسته شدهاست.[۱۴] محمد جواد مشکور ایرانی زبان بودن اصالت آسیای میانه را استدلال کردهاست.[۱۵] اما فاراب در درجه نخست جزو سرزمین مسلمانان بود و در درجه نخست فارابی به دنیای اسلام و تمام بشریت تعلق دارد و عرب یا پارسی یا ترک بودن وی اهمیتی ندارد.[۱۵] اصالت پارسی فارابی توسط دیگر منابع نیز بحث شدهاست.[۱۶] همچنین پروفسور دانشگاه آکسفورد آقای بوسورث مینویسد که چهرههای بزرگ مانند فارابی، بیرونی و ابن سینا توسط دانش پژوهان علاقهمند ترک به نژاد ترکی چسبانده شدند.[۱۷] در دانشنامه ایرانیکا دکتر گوآتاس اظهارات ابن خلکان را نکوهش کرده و مدارک پیش از وی در این زمینه از ابن اصیبعه در مورد پارسی بودن فارابی باعث شده تا ابن خلکان به تلاش برای مدرکسازی جهت ترک نشان دادن وی باشد.[۲] در این چهارچوب وی اشاره میکند که ابن خلکان ابتدای اسم فارابی نسبت الترک را افزود در حالی که فارابی هرگز چنین نسبتی را نداشتهاست.[۲]
قدیمیترین کسی که نسب فارابی را ترک دانسته ابن خلکان بودهاست. وی در اثر خود وفایات فارابی را متولد فاراب و روستای کوچکی به نام وسیج که اکنون به نام اترار در قزاقستان شناخته میشود و از والدینی ترک میداند. ابن خلکان گوید: ابو نصر به زبان ترکی، عربی و دری به خوبی آگاه بود و این از تألیفات او به خصوص «کتاب الموسیقی الکبیر» به وضوح پدیدار است. برخی منابع دیگر نیز به این جریان معتقدند.[۱۸] علامه محمد قزوینی نیز جزو موافقان نسب ترکی فارابی است.[۱۹]
فلسفه فارابی
از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از قرن نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهمترین بحث تفکر اسلامی بود.[۲۰] فارابی به پیروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بیابد. به همین سبب سعی میکرد موضوع «فیضان» و «[تجلی]» را با روش عقلی توضیح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند میداند. اما اظهار میدارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتادهاست.[۲۱] او معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است.[۲۲]
فلسفه فارابی آمیزهای است از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثنیعشری به خود گرفتهاست. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.
وحدت فلسفه
فارابی از کسانی است که میخواهند آراء مختلف را با هم وفق دهند. او در این راه بر همه گذشتگان خود نیز سبقت گرفت. او در این راه تا آن جا پیش رفت که گفت: فلسفه، یکی بیشتر نیست و حقیقت فلسفی – هر چند مکاتب فلسفی متعدد باشند – متعدد نیست.
فارابی به وحدت فلسفه سخت معتقد بود و برای اثبات آن براهین و ادله بسیاری ذکر کرد و رسائل متعدد نوشت که از آن جمله، کتاب «الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو» به دست ما رسیدهاست.
وی معتقد بود که اگر حقیقت فلسفی واحد است، باید بتوان در میان افکار فلاسفه بزرگ به ویژه افلاطون و ارسطو توافقی پدیدآورد. اساساً وقتی غایت و هدف این دو حکیم بزرگ، بحث دربارهٔ حقیقتی یکتا بودهاست، چگونه ممکن است در آراء و افکار، با هم اختلاف داشته باشند؟
فارابی میان این دو فیلسوف یونانی پارهای اختلافات یافته بود، اما معتقد بود که این اختلافات، اختلافاتی سطحی است و در مورد مسائل اساسی نیست. مخصوصاً آنکه آنها مبدع و پدیدآورندهٔ فلسفه بوده و همه حکمای بعدی کم و بیش، به این دو متکی هستند.
مسائلی که به عنوان اختلاف مبانی افلاطون و ارسطو مطرح بود و فارابی درصدد هماهنگ ساختن بین آنها برآمد، عبارت بودند از:
روش زندگی افلاطون و ارسطو، روش فلسفی افلاطون و ارسطو، نظریه مُثُل، نظریه معرفت یا تذکر، حدوث و قدم، نظریه عادت.
البته تردیدی نیست که فارابی در این امر رنج بسیاری متحمل شدهاست؛ اما نکته مهم در این رابطه این است که یکی از منابع او برای انجام این مقصود، کتاب «اثولوجیا» یا «ربوبیت» بود که یکی از بخشهای کتاب «تاسوعات» فلوطین میباشد. وی فکر میکرد که این کتاب متعلق به ارسطو است و چون در آن به یک سلسله آراء افلاطونی برخورد کرده بود، همین امر او را بر این کار، تشویق میکرد. (در حالی که مطالب این کتاب، ارتباطی با ارسطو نداشت)
بنابراین، اگر چه فارابی در کار خود به توفیق کامل دست نیافت، ولی راه را برای دیگر فلاسفه اسلامی گشود. بدین ترتیب که میان ارسطو و عقاید اسلامی یک نوع هماهنگی ایجاد کرد و فلسفه ارسطو را جزو سرچشمهها و اصول فلسفه اسلامی قرارداد.
موسیقی
فارابی در کتاب احصاء العلوم در تعریف موسیقی میگوید:”علم موسیقی بهطور کلی، از شناختن انواع الحان و آنچه الحان از آنها تألیف میشود بحث میکند و روشن میسازد که الحان برای چه غرضهایی تألیف میشوند و چگونه باید تألیف شوند و بر چه حالی باید باشند تا تأثیر آنها بیشتر و دلنشین تر گردد. کتاب موسیقی کبیر شاهکار فارابی در علم موسیقی است که با ترجمه آذرتاش آذرنوش برگردان شدهاست. به گفته دکتر عبدالامیر سلیم این کتاب عظیمترین کار دوره اسلامی در زمینه موسیقی است. کارادیوو بیان میدارد که دراویش مولوی نغمهها و نواها و آهنگهای باستانی را که با خواندن اشعار مولانا همواره زمزمه میکردند و همیشه در ذهن داشتهاند و میخوانند همگی منتسب به فارابی است. فارابی در این کتاب سعی کردهاست که آرای پیشینیان در مورد موسیقی را جمعآوری کند. فارابی نخستین کسی است که نام خنیاگر معروف دربار خسرو پرویز را به جای باربد، به صورت درست یعنی فهلبذ ضبط کردهاست. وی در موسیقی کبیر از دو نوع تنبور بغدادی و خراسانی نیز سخن میگوید. او همچنین از ساز شاه رود و شکل آن سخن میگوید. فارابی زمانی که شاهرود را توضیح میدهد از فاصله پنجم (پرده پنجم) نیز سخن گفتهاست.[۲۳]
آثار فارابی
آثار فارابی از این قرار است:
۱) ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه (آنچه شایستهاست قبل از فلسفه فرا بگیری): در این کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کنارهگیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن به فلسفه ذکر میکند و دربارهٔ هر یک مطالبی بیان مینماید.
۲) السیاسه المدنیه (سیاست شهری): این کتاب دربارهٔ اقتصاد سیاسی است.
۳) الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس (جمع بین آراء دو حکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو): فارابی در این کتاب میکوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.
۴) رساله فی ماهیه العقل (رسالهای دربارهٔ ماهیت و چیستی عقل): در این رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آنها را بیان میکند.
۵) تحصیل السعاده (به دست آوردن سعادت): در اخلاق و فلسفه نظری.
۶) اجوبه عن مسائل فلسفیه (پاسخهایی به مسائل فلسفی): پاسخهایی است به برخی پرسشها و مسائل فلسفی.
۷) رساله فی اثبات المفارقات (رسالهای در اثبات وجود موجودات غیر مادی): در این رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث میکند.
۸) اغراض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه (اغراض مابعدالطبیعه ارسطو) یا مقاصد ارسطو در کتاب متافیزیک): این کتاب از مهمترین کتابهای فارابی است که مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.
۹) رساله فی السیاسه (رسالهای در سیاست): فارابی دربارهٔ سیاست صحبت میکند.
۱۰) فصوص الحکمه (فصوص جمع فص به معنای نگین میباشد: نگینهای حکمت): این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل ۷۴ بحث در این زمینه و مباحث نفس میباشد.
۱۱) کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبههای گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین میکند.
۱۲) اندیشههای اهل مدینه فاضله: فارابی در این اثر آرمان شهر خود را بنا میکند.
- احصاءالعلوم :یکی از آثار معروف فارابی، کتاب احصاء العلوم است که در آن علوم متداول زمان خود (یا اصلیترین علوم) را دستهبندی کردهاست. به عقیده وی، همه دانشها را میتوان در هشت دسته اصلی جای داد که برخی از آنها، خود شاخههایی گوناگون دارند.
- فی وجوب صناعه الکیمیا (دربارهٔ ضرورت کیمیا)
- رساله الحروف:فارابی در این رساله مشکلات کتاب متافیزیک ارسطو را حل میکند. یکی از آثار مفصل فارابی است که در آن دربارهٔ کلمات عربی و فارسی و یونانی که بر عینیت و تحقق دلالت دارند و نیز از مقولات بحث میکند.[۲۴]
پیام محمدرضا شاه در بزرگداشت ابونصر محمد فارابی دانشمند و فیلسوف ایرانی ۱۰ بهمن ماه ۱۳۵۳
برگزاری مراسم بزرگداشت ابونصر فارابی، متفکر بزرگ ایرانی جامعه اسلام موجب کمال خوشوقتی و خرسندی خاطر ما است. ملت ایران با تشکیل اینگونه مجالس نه تنها مراتب حق شناسی خویش را نسبت به بزرگ مردان علم و ادب خود ابراز میدارد، بلکه بار دیگر این موضوع را ثابت میکند که فرهنگ اصیل و استوار ایرانی همچنان در اوج کمال باقی خواهد ماند.
در سرزمین پر افتخار ما، مردانی نام آور با آرمانهای متعالی و اندیشههای انسانی زیستهاند که مطالعه زندگی و محیط نشو و نمای آنان موجب تحسین جهانیان است و اگر دشواریهای کسب دانش و میزان امکانات مادی و عدم وسائل کافی آن روزگاران را در نظر آوریم ظهور اینگونه مردان را باید به نوعی اعجاز تعبیر کنیم و زندگی نامه ابونصر فارابی یک نمونه از آنها است.
آثار مورخان بزرگ گواه آن است که ابونصر در ساعاتی از شب در پرتو فانوس نگهبانان، مطالعات ارزنده خود را دنبال میکرد تا جایی که میتوان گفت به همه زمینههای علمی و هنری زمان خود دست یافت و در پارهای از آنها مبتکر و سرآمد اقران گشت و همین موضوع است که میتواند مایه عبرت و سرمشق پژوهندگانی باشد که با وسایل کم به کارهای بزرگ میپردازند و از نارسایی وسایل پژوهش بیم و هراسی به دل راه نمیدهند. کوشش او در چنین راه دشوار تنها برای تأمین سعادت جوامع بشری بود و او فلسفه را وسیلهای برای رسیدن به این هدف نهایی میدانست و انسان را برای نیل به مراتب کمال، نیازمند جامعه و موظف به تعاون میشمرد.
توجه به مبانی اخلاقی از نظر فارابی نخستین شرط برای رسیدن به سعادتی است که بشر اندیشمند از بدو خلقت تا امروز در جستجوی آن کوشیده است و بر مبنای همین اندیشه تابناک انسانی است که مدینه فاضله او از دوستداران علم و تقوی، دشمنان دروغ و ستیزه جویی، هواداران دادگری و دادپروری و صاحبان خصلتهای انسانی تشکیل میشود.
فارابی از جمله متفکرانی است که با افکار بارور خود دانشمندان روزگاران بعد را تحت تأثیر قرار داد و نظریاتش از مرزهای اسلامی گذشت و به قلمرو اندیشههای فلسفی جهانی راه یافت و امروز که از این حکیم والامقام تجلیل میکنیم فرزندان خلف و دست پروردگان مکتب او را میبینیم که در رشتههای علمی و فرهنگی و هنری به کوششهای سازنده سرگرم هستند، از همین روی مقرر داشتیم، به عنوان قدردانی نسل معاصر از کوششهای این عالم بزرگ، دانشگاه هنر به نام او موسوم گردد.
تجلیل از مردان بزرگ و اندیشمندان والامقامی نظیر فارابی که عمر خود را صرف خدمت به جامعه بشری کردهاند بار دیگر به ما فرصت میدهد که از افکار بلند و بارور آنان برای تأمین هر چه بیشتر سربلندی ملت خود و سعادت جهانیان بهرهمند شویم و برای همه ملل و اقوام که چنین دانشمندانی را در دامان خود پرورش میدهند، بهروزی و سرافرازی آرزو کنیم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.